همہ روز روزه بـودن. همہ شب نماز ڪردن. همہ سالہ حج نمودن. سـفــر حجـاز کــردن. بہ خـــــدا کہ هیچ یک را. ثمر آنقدر نباشد. که بہ روی نا امیدے در بستہ باز ڪردن.
جمعى در کوفه خدمت على (ع ) رسیده گفتند: یا امیرالمؤمنین این ماهى جرى را در بازارها مى فروشند. پس على (ع ) تبسم کرد و فرمود: برخیزید تا چیز عجیبى به شما بنمایم ، و درباره وصى پیغمبر (ص ) خود چیزى جز خیر و خوبى نگویید. برخاستند و همراهش کنار فرات رفتند، و آب دهان در فرات انداخت و کلماتى فرمود، ناگهان یک ماهى جرى با دهان باز سر از آب بیرون کرد، امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: واى بر تو و قومت تو کیستى ؟ گفت : ما اهل قریه اى نزدیک دریا بودیم ، که خدا در کتاب خود مى فرماید: ( الأعراف. وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ. ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺷﻬﺮﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﭙﺮﺱ ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻨﺒﻪ [ ﺍﺯ ﺣﻜﻢ ﺧﺪﺍ ] ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ; ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﺎﻫﻲ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ [ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﺁﺏ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺳﺎﺣﻞ ﻣﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ] ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﺁﺏ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺷﻨﺒﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ [ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺣﻜﻢ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺗﻌﻄﻴﻠﻲ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﺻﻴﺪ ﻣﻰ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ] ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﻓﺴﻘﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ، ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ .(١٦٣). یا علی (ع) پس خدا ولایت و دوستى تو را بر ما عرضه کرد، و ما نپذیرفتیم ، و مسخمان کرد، و بعضى در خشکى هستیم و بعضى در دریا، اما اهل دریا پس ما جرى هاییم ، و اما اهل خشکى سوسمار و موش صحرایى است ، آن گاه امیرالمؤ منین (ع ) به ما نگاه کرد و فرمود: گفتار او را شنیدید؟ گفتیم : آرى. فرمود: به آن کسى که محمد (ص) را به پیغمبرى برانگیخت اینها مانند زنان شما حیض مى شوند.
ای وجه رب العالمین هو یا امیر المومنین
ای قبله ی اهل یقین هو یا امیر المومنین
راه طلب پویم تو را در هر کجا جویم تو را
در هر نفس گویم چنین هو یا امیر المومنین
خیل ملائک لشکرت ،تاج ولایت بر سرت
مُلک حَقت زیر نگین هو یا امیر المومنین
تو جان پاک مصطفی وصف تو از قول خدا
آیات فرقان مبین هو یا امیر المومنین
اول تویی،آخر تویی، یاور تویی، ناصر تویی
بر اولین و آخرین هو یا امیر المومنین
از بهر خدمت روز و شب، اِستاده با عجز و ادب
بر درگهت روح الامین هو یا امیرالمومنین
سوی محبان کن نظر، محفوظشان دار از خطر
ای حب تو حصن حصین هو یا امیر المومنین
دارد صغیر بی نوا بر آستانت التجاء
مگذارش از محنت غمین هو یا امیر المومنین
صغیر اصفهانی
گل حیات
مطابق با گفته های کایس دست راست ابولهول ورودی کریدور بایگانی است . کایس و توُت هر دو گفته اند که در زیرزمینی نزدیک ابولهول اشیایی پنهان شده است که وجود تمدنهای پیشرفته ای را که سالها قبل روی سیاره زمین وجود داشته اند را ثابت می کند. توت معتقد است که این اشیاء، وجود تمدنهایی را که در حدود پنج و نیم میلیون سال پیش وجود داشته اند را ثابت خواهد کرد. در مقام مقایسه فرهنگ ما مانند کودکی در مقابل تمدن باستان می باشد. در حقیقت بنا بر اظهارات توت ، تمدن در سیاره زمین به ۵۰۰ میلیون سال پیش بر می گردد و تمدنهای اولیه از ستارگان آمده اند اما اتفاق بسیار بزرگی در ۵/۵ میلیون سال پیش افتاد که باعث شد تا روی اسناد آکاشیک تاثیر گذاشته شود. بر پایه آنچه که دریافتم، هر چیزی که پدیدار گردد ارتعاشات آن برای همیشه باقی می ماند، بنابراین نمی دانیم چگونه اسناد آکاشیک از بین می روند با این وجود گفته می شود که این مطالب حقیقت دارد.
عالم ذر
راوی گوید: از عالم آل محمد (علیهم السلام) حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) شنیدم که مى فرمودند: هر امامى بر گردن دوستان و شیعیانش عهدى دارد و زیارت قبورشان از مصادیق وفاء به عهد و حسن اداءِ وظیفه، محسوب مى شود؛ لذا کسى که از روى رغبت و میل به زیارتشان رود، ایشان در روز قیامت شفیع او خواهند بود.
زیارت و تشرّف خدمت امام (علیه السلام) یکی از عهدهایی است که از ما گرفته شده است؛ حال یا از همه ی انسانها و یا از عده ای از ایشان که بر مواثیق پیشین، استقامت نموده و عهدهای قبلی را پذیرفتند. درست به دلیل همین عهد و پیمان است که حجج الهی (علیهم السلام) بر فریضه و واجب بودن زیارت امام حسین (علیه السلام) تأکید فرموده اند. محمد بن مسلم از حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم (علیه السلام) نقل کرده که آن جناب فرمودند: شیعیان ما را امر کنید که به زیارت قبر حضرت حسین بن على (علیهما السلام) بروند؛ زیرا زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که به امامتش از جانب خداوند عزوجل اقرار دارد فریضه و واجب مى باشد. و امّ سعید احمسیه، نیز از راستگوترین راستگویان، حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده که امام (علیه السلام) به او فرموده اند:
اى امّ سعید! آیا قبر حسین (علیه السلام) را زیارت مى کنى؟ عرض کردم: بلى!. فرمودند: به زیارت آن قبر مطهّر برو؛ زیرا زیارت قبر حسین (علیه السلام) بر مردان و زنان واجب است. و در حدیث دیگری فرمودند: ای زراره! بر روی زمین، هیچ زن مؤمنه ای زندگی نمی کند مگر آنکه بر او واجب است که حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را در زیارت حسین (علیه السلام) خشنود سازد. علی بن میمون نیز از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند: اگر یکی از شما هزار بار حج به جا آورد؛ ولی به زیارت قبر حسین بن علی (علیهما السلام) نرود به تحقیق که حقی از حقوق الهی را ترک کرده است. همانا حق حسین (علیه السلام) بر هر مسلمانی واجب است. در روایت دیگری نیز حضرت صادق (علیه السلام) درباره ی کسی که بدون علت، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک کند فرموده اند: او مردی از اهل آتش است. این نکته درباره ی حج بیت اللّه الحرام هم صدق میکند؛ البته با این اختلاف که پیمان حج در عالم ذرّ گرفته نشده؛ بلکه پس از آن و در زمان ابراهیم (علیه السلام) از همه ی انسانهایی که در اصلاب پدرانشان بودند اخذ شده است. عبداللّه بن سنان، از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن جناب فرمودند: وقتى خدای عزوجل به ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) فرمان داد تا بیت اللّه را بسازند و آنها خانه را ساخته و تمامش کردند؛ به ایشان امر فرمود رکنى را بالا ببرند و پس از آن در بین مردم نداء کنند: آگاه باشید و توجّه نمایید! بشتاب به حجّ، بشتاب به حجّ. پس اگر نداء مى داد: بیایید به سوى حج! تنها کسانى اجابت مى کردند که در آن روز، انسانى مخلوق بودند؛ ولى وقتى نداء داد: بشتاب به حج، تمام مردم چه انسان هاى مخلوق و چه آنهایى که در اصلاب و پشت مردان بودند لبیک گفته و دعوت حق را اجابت نمودند؛ پس آنان که ده بار لبیک گفتند، ده بار به حج مشرف خواهند شد و کسانى که پنج بار لبیک گفتند پنج مرتبه حج به جا آورده و آنکه بیشتر لبیک گفت به عدد لبیکى که گفت حج انجام داد و کسانى هم که یک بار لبیک گفتند یک حج انجام دهند و آنان که اصلا لبیک نگفتند به انجام حج مبادرت ننمایند. و حضرت ابوجعفر محمد الباقر (علیه السلام) فرمودند:
خداوند جلّ جلاله وقتى به ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که در بین مردم نداء کند و ایشان را به حجّ دعوت نماید، وى روى مقام ایستاد و آن مقام به قدرى بالا رفت که محاذى کوه ابوقیس واقع شد، پس با صداى بلند، مردم را به حج خواند، وى با این نداء، صدایش را به تمام کسانى که در اصلاب و پشت مردان و رحم زنان بوده و تا روز قیامت خواهند آمد شنواند. و جناب علی بن ابراهیم نیز در تفسیرش نوشته است:
هنگامی که ابراهیم (ع) از ساختن کعبه فراغت یافت خداوند به او فرمان داد که مردم را با صدای بلند به حج دعوت کند. او عرض کرد: پروردگارا! صدای من به گوش همه ی مردم نمی رسد. خداوند فرمود: تو بانگ برآور، که وظیفه ی تو این است که بانگ برآوری و من آن را به گوش همه میرسانم. ابراهیم از مقام که در آن روز چسبیده به کعبه بود بالا رفت و مقام، آنقدر قد کشید که از کوهها بلندتر شد. ابراهیم درحالی که دو انگشتش را در گوش هایش کرده و صورتش را به چپ و راست میگرداند بانگ برآورد و گفت: ای مردم! بر شما واجب شده است که آهنگِ خانه ی کعبه نمایید، پس پروردگارتان را اجابت کنید. آنها نیز از آن سوی دریاهای هفتگانه، از مشرق و مغرب، از تمام نواحی زمین و از صُلب مردان و رحِم زنان او را اجابت کرده و گفتند: «لبّیک، اللّهم لبّیک»؛ آیا نمی بینید که حاجیان از هر طرف لبّیک گویان به سوی خانه ی خدا میآیند؟ پس هرکسی که از آن روز تا قیامت حج به جا میآورد از جمله ی کسانی است که [در آن روز] دعوت خداوند را اجابت نموده است.
کسانی که در این دنیا به فوز شهادت میرسند؛ حاصل اختیار خویش را در عالم ذرّ درو میکنند. اینها همانهایی اند که با خدا در عالم ذرّ پیمان بستند تا جان خویش را که از او گرفته بودند به او بفروشند و این بیع و شراء در همان عالم، اتفاق افتاد و ایشان به عهد خویش وفا نموده و خدا هم بهایی را که به ایشان وعده داده است پرداخت خواهد کرد. پس شهادتنامه ی عشاق در عالم ذرّ امضاء شده و در آن عالم، معلوم شده که سعادتمندان این وادی چه کسانی اند. یا لَیتَنا کنَّا مَعهُم فَنَفُوزَ فَوزاً عَظیماً. خدای متعال این عهد و پیمان را در کتابش یاد کرده و فرموده است: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللّه عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً. از میان مؤمنان، مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در همین انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند. و فرموده: إِنَّ اللّه اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّه فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّه فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکُمُ الَّذِی بَایعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است همان کسانى که در راه خدا مى جنگند و مى کشند و کشته مى شوند [این] به عنوان وعده ی حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده خداست و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؛ پس به این معامله اى که با او کرده اید شادمان باشید و این همان کامیابى بزرگ است. راوی گوید: امام باقر (علیه السلام) درباره آیه : در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به بهاى اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است. همان کسانى که در راه خدا مى جنگند و مى کشند و کشته مى شوند. فرمودند: این معامله در عالم میثاق صورت گرفته است.
یکی از مواثیقی که مخصوص شیعیان بوده؛ میثاق به کتمان اسرار اهلبیت (علیهم السلام) است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: همانا حدیث ما سخت و دشوار است به حدی که آن را تحمل نمی کند مگر (صاحب) سینههای نورانی یا قلبهای سلیم یا اخلاقهای پسندیده. همانا خدای عزوجل از شیعیان ما میثاق گرفت همانطور که از بنی آدم، میثاق ربوبیبت گرفت؛ پس هر که برای ما وفا کند خدا برایش به بهشت وفا کند و هر که ما را دشمن دارد و حق ما را به ما ادا نکند در آتش جهنم جاودانه خواهد بود. جناب فیض کاشانی در شرح همین حدیث در کتاب وافی میفرماید: «خدای متعال همانطور که از سایر مردم، بر ربوبیت خویش پیمان گرفت؛ از شیعیان عهد گرفت تا بر ولایت بمانند و احادیث آل اللّه (علیه السلام) را بپذیرند، و از نامحرمان بپوشانند؛ پس هر که به این عهدش درباره ی ائمه (علیهم السلام) وفا نمود خدا برای او به بهشت وفا خواهد کرد.
حمران از امام باقر (علیه السلام) روایت کند که فرمودند: خدای تبارک و تعالی از پیامبران اولوالعزم پیمان گرفت که من پروردگار شمایم و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده ی من و علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین است و اوصیاء پس از او اولی الامر از جانب من و خزانه داران علم من اند و اینکه مهدی «سلام اللّه علیه» کسی است که دینم را به او یاری کرده و از دشمنانم به وسیله ی او انتقام میگیرم.
امام باقر (علیه السلام) نیز درباره ی قول خداى عزوجل «وَ لَقَد عَهِدنا إِلى آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِی وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً. یعنی از پیش به آدم سفارشى کردیم، او فراموش کرد و در او عزمی ندیدیم، فرمودند: منظور این است که درباره ی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان پس از او به وى سفارش کردیم؛ ولی او ترک نمود و تصمیم جدی نگرفت که ایشان چنان اند. همانا پیغمبرانى که اولو العزم نامیده شدند، از این جهت به این مقام نائل شدند که خدا درباره ی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیاء پس از او، خصوصا درباره ی حضرت مهدى (علیه السلام) و روش او به ایشان سفارش فرمود و آنها تصمیم خود را استوار کردند که مطلب چنین است و اعتراف نمودند. و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر قیام کننده ی ما قیام کند، به تحقیق که مردم او را نشناخته و انکار کنند؛ پس بر ولایت او ثابت نماند مگر آن مؤمنی که خدا از او در عالم ذرّ اول، میثاق گرفته باشد. مفضل بن عمر هم گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که میفرمودند: بپرهیزید از شهرت دادن و فاش کردن (خصوصیات امر امام دوازدهم (علیه السلام) همانا به خدا که امام شما سالهای سال از روزگار این جهان، غایب شود و هر آینه شما در فشار آزمایش قرار گیرید تا آنجا که بگویند: امام مرده است یا کشته شده، و یا به کدام دره افتاده است؟ ولی دیده ی اهل ایمان بر او اشک بارد، و شما مانند کشتیهای گرفتار امواج دریا، متزلزل و سرنگون شوید، و نجات و خلاصی نیست، جز برای کسی که خدا از او در عالم ذرّ میثاق گرفته و ایمان را در دلش ثبت کرده و به وسیله ی روحی از جانب خود تقویتش نموده باشد. همانا دوازده پرچمِ هم شکل، برافراشته گردد که هیچ یک از دیگری تشخیص داده نشود (حق از باطل شناخته نشود). مفضل گوید: من گریستم و عرض کردم: پس ما چه کنیم؟ حضرت به شعاعی از خورشید که در ایوان تابیده بود اشاره کرده و فرمودند: ای مفضل! این آفتاب را میبینی؟ عرض کردم: آری! فرمودند: به خدا که امر ما از این خورشید روشن تر است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را از آدم تا خاتم، مبعوث ننمود مگر اینکه به دنیا رجعت نموده و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را یاری رساند و این همان تفسیر سخن خداوند است که فرمود: «لَتُؤْمِنُنَّ بِه» یعنی به رسول خدا ایمان آورده «وَ لَتَنْصُرُنَّه» و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را یاری رسانید؛ سپس به آنان در عالم ذرّ فرمود: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد میبندید؟ گفتند: «آری! اقرار داریم. » خداوند به ملائکه گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم» و این (آیه) به همراه دو آیه ی دیگر بودند. اول آنکه میفرماید: «به خاطر آور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و همچنین از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه ی آنان پیمان محکمی گرفتیم» و آیه ی دیگر که فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ... » و این سه آیه در سه سوره نگاشته شده است.
ابوحمزه ثمالى از حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) نقل کرد که: مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
خداوند تبارک و تعالى یکتا و بى همتا بود و در وحدانیت خود بى نظیر؛ سپس تکلم به کلمه اى کرد و از آن کلمه، نور حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را آفرید و من و ذریهام را خلق کرد؛ پس دو مرتبه، تکلم به کلمه اى کرد و آن کلمه روح شد. روح را خداوند در آن نور سکونت داد و در بدن هاى ما قرار داد؛ پس ما روح و کلمات خداییم. [خداوند] به وسیله ی ما از خلق خود، پنهان شد؛ یعنی ما را حجاب بین خود و خلق، قرار داد. ما وسیله و واسطه ی بین مخلوق و خالقیم همان طور که پرده، واسطه ی بین محجوب و کسی که پشت پرده است، میباشد. ما پیوسته در زیر سایبانی سبز قرار داشتیم؛ جایی که خورشید و ماه و شب و روزی وجود نداشت و نه چشمی به هم میخورد. ما او را میپرستیدیم و تسبیح میگفتیم. پیش از آفرینش مخلوقات، از انبیاء (علیهم السلام) پیمان گرفت که به ما ایمان داشته باشند و ما را یاری کنند. این آیه اشاره به همین مطلب است: «وَ إِذْ أَخَذَ اللّه مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ» یعنی ایمان به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاورید و وصیش را یاری کنید. پس ایمان به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند؛ ولی هنوز وصیّ او را یاری نکردند. به زودی همگی او را یاری خواهند کرد و خداوند پیمان مرا با پیمان محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفت که یکدیگر را یاری کنیم. من آن جناب را یاری کردم و در مقابل او پیکار نمودم و دشمنش را کشتم و به پیمانی که خدا از من گرفته بود درباره ی یاریِ حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) وفا نمودم؛ ولی هیچ یک از انبیاء (علیهم السلام) و پیامبران خدا مرا یاری نکردند، چون وفات نموده بودند؛ ولی به زودی مرا یاری خواهند کرد.
حدیث :
- امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداوند واجباتى را بر شما واجب ساخته پس آنها را مهمل مگذارید و حدودى را براى شما معین فرموده پس از آن چیزها پرده درى مکنید و از چیزهایى سکوت نموده و این سکوت از روى فراموشى نیست پس خود را در آن مورد به زحمت نیفکنید.
حدیث :
- امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: به واجبات الهى عمل کن تا از پرهیزگارترین مردمان باشى ، و به قسمت الهى راضى باش تا از بى نیازترین مردمان باشى ، و از ارتکاب حرامهاى الهى باز ایست تا از پارساترین مردمان باشى ، و از ارتکاب حرامهاى الهى باز ایست تا از پارساترین مردمان باشى ، و با کسى که در همسایگى توست خوب همسایگى کن تا مومن باشى ، و با همدم خود خوب همدمى کن تا مسلمان باشى .
امام صادق علیه السلام : کسانى که پیش از شما بودند سکوت کردن را مى آموختند و شما سخن گفتن را فرا مى گیرید . هرگاه یکى از آنان مى خواست عبادت پیشه کند، ده سال پیش از آن، تمرین سکوت مى کرد ، اگر به خوبى از عهده این کار برمى آمد و تحمّل آن را داشت ، عابد مى شد و گرنه مى گفت : من لایق این کار نیستم .
پس:
قبل از شروع صحبت این سوالات را از خودتان بپرسید. اگر جواب تمام سوالات زیر منفی بود بهتر است حرف نزنید. با حرف زدن من، حال خودم و دیگران بهتر می شود؟ با حرف زدن من، سوال کسی پاسخ داده می شود؟ با حرف زدن من، مشکل کسی حل می شود؟ با حرف زدن من، شان و جایگاه خودم و دیگران بالاتر می رود؟
امام علی (ع)می فرمایند : سخن چون داروست، اندکش سود می بخشد وبسیارش کشنده است.